- هرت کردن
- کشیدن آش یاغذای مایع دیگر ازکاسه یاقاشق بدهان باصدای اندک
معنی هرت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حواس کسی را مختلط کردن
به وجود آوردن، پدید آوردن
دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر
مهاجرت و کوچ کردن، ارتحال
هرم کردن زمین. تسطیح آن برای اینکه آب رو شود یعنی قسمتهای مختلف آن آبیاری تواندشد
بریدن شاخه های زاید درخت، فرخوکردن، برآوردکردن ارزش مقداری محصول
کوشیدن خواستن قصدکردن اراده کردن کعب الاحبار گفت: یک روز ابلیس بیامد و این ماهی را گفت هیچ دانی که در پشت تو از زمینها و کوهها و حیوانات چه نهاده است اگر خویشتن بجنبانی همه ریخته شود ماهی همت کرد که چنان کند
موجودکردن بوجودآوردن، پدیدآوردن: (وغذا استحالت چیزیست باچیزی... ویاهست کردن چیزی است از چیزی)
در کشاورزی هرس
دفترینه کردن
بیزار کردن، دور کردن
یا دست کردن و پیش کردن وا داشتن کسی را بکاری
گنجاندن جا دادن گنجانیدن و نوشتن مطلبی در کتاب رساله و مانند آن
دریافتن، فهمیدن
مرمت کردن، ساختن
آشکار شدن فاش گردیدن: عاقبت مطلب درز کرد
احساس دردی در عضوی از اعضای بدن، پایم درد میکند
فروختن جنس اولین بار در هر روز نخستین بار پول گرفتن
نزومانیدن نمیدن
پی بردن، دریافتن
بس شمردن
هم انبازی کردن
انتقاد
حواله کردن براتی بشخصی یا بنگاهی و یا بانکی
متبلور شدن آن
نجات دادن خلاص گشتن (از قید و بند)، ول کردن آزاد گذاشتن
آگاشتن نوشتن مطلبی را در دفتر نوشتن
زوج قرار دادن، چیزی را با چیزی دیگر برابر کردن، جفتگیری کردن بارور کردن چارپایان ماده را بوسیله چارپایان نر لقاح
نی گفتن نپذیرفتن رد کردن (شهادت)، یا جرح کردن شاهد. رد کردن گواهی شاهد
گستاخ ساختن
گناه و تقصیر کردن
جنبیدن فرنافتن جنبیدن تکان خوردن، از جایی بجای دیگر رفتن نقل مکان کردن
گرازیدن